به گزارش شهرآرانیوز، این یک واقعیت تلخ است که بسیاری از سینماگران با استعداد با وجود سالها تجربه و خلاقیت، در حاشیه صنعت سینما قرار گرفته و با معضل بیکاری دستوپنجه نرم میکنند، اما چرا؟ پاسخ را نباید تنها در رکود اقتصادی یا شرایط بازار جستوجو کرد. در پس این تاریکی، یک دلیل پنهان وجود دارد و آن مقاومت در برابر تکنولوژی است. دنیای سینما دیگر همانند گذشته نیست و ابزارهای سنتی جای خود را به نرمافزارها، هوش مصنوعی و سختافزارهای پیچیده دادهاند. برای آنها که با این موج تغییرات همراه نشدهاند، چشمانداز آیندهای روشن در این صنعت هر روز مبهمتر میشود. این مقاله به ریشه این مشکل میپردازد و راهی برای خروج از این وضعیت نشان میدهد.
اولین و مهمترین چالشی که سینماگران سنتی با آن روبهرو هستند، عبور از عصر آنالوگ به دیجیتال است. این گذار فقط در نوع دوربینها خلاصه نمیشود بلکه شامل کل فرآیند تولید یعنی از پیشتولید تا پستولید است.
در گذشته مدیران تولید و برنامهریزان برای مدیریت پروژه از جداول کاغذی، کارتهای رنگی و حتی تختههای سیاه استفاده میکردند. امروزه این کارها با نرمافزارهای پیچیدهای مانند Movie Magic Scheduling و Celtx انجام میشود. این نرمافزارها به طور خودکار برنامهریزی دقیق، بودجهبندی و مدیریت منابع انسانی را برعهده میگیرند. یک مدیر تولید که با این ابزارها آشنا نباشد، نه تنها سرعت کارش پایین میآید بلکه با توجه به نفوذ تکنولوژی در سینما عملا غیرقابل استخدام است. برنامهریزی یک پروژه بزرگ با بیش از ۵۰ بازیگر و ۲۰۰ لوکیشن در یک بازه زمانی کوتاه بدون استفاده از این ابزارها عملا غیرممکن است. این ابزارها به شما اجازه میدهند تا تغییرات را به صورت لحظهای اعمال کنید و تاثیر آن را بر کل برنامه مشاهده کنید مثلا اگر یک بازیگر در یک روز خاص در دسترس نباشد سیستم به شما پیشنهادهای جایگزین برای ضبط صحنههای دیگر میدهد و تغییرات لازم را در برنامه سایر بخشها اعمال میکند.
دوربینهای آنالوگ با فیلمهای فیزیکی، هنر نورپردازی را به یک فرآیند پیچیده و زمانبر تبدیل میکردند. اندازهگیری نور با نورسنجهای دستی و تنظیم دیافراگم یک مهارت کلیدی بود، اما امروز دوربینهای سینمایی دیجیتال مانند ARRI Alexa، RED و Sony Venice، با قابلیتهای بینظیری مانند HDR (High Dynamic Range)، ۴ K، ۶ K، ۸ K و حتی ۱۲ K میدان را به دست گرفتهاند. یک فیلمبردار که با تفاوتهای فنی بین سنسور CMOS و CCD آشنا نباشد، یا نتواند White Balance را به صورت دقیق در شرایط نوری مختلف تنظیم کند، نمیتواند از تمام پتانسیل این دوربینها استفاده کند. حتی یک دستیار فیلمبردار باید بداند که داینامیک رنج (Dynamic Range) چیست و چطور با گاموت (Gamut) رنگی در پستولید هماهنگ شود. این دانش تخصصی دیگر یک امتیاز نیست بلکه یک ضرورت است.
بزرگترین تحول تکنولوژی در سینما در مرحله پستولید اتفاق افتاده است. این مرحله که زمانی شامل برش و چسباندن فیزیکی نگاتیو بود، امروز به یک فرآیند کاملا دیجیتال و پیچیده تبدیل شده است.
تدوینگرهای نسلهای گذشته ساعتها وقت خود را صرف برش نگاتیوها و چسباندن آنها با نوار چسب مخصوص میکردند. حتی یک اشتباه کوچک میتوانست به فاجعه منجر شود، اما امروز نرمافزارهایی مانند Adobe Premiere Pro، DaVinci Resolve و Final Cut Pro، تدوین را به یک فرآیند غیرخطی و انعطافپذیر تبدیل کردهاند. یک تدوینگر حرفهای باید با میانبرهای این نرمافزارها، مدیریت پروژههای حجیم و استفاده از پراکسیفایلها (Proxy Files) برای کار روان روی فایلهای سنگین آشنا باشد. او باید بداند چطور رنگسنجی (Color Grading) را در DaVinci Resolve انجام دهد، چطور صدا را در Audition تمیز کند و چگونه جلوههای بصری (VFX) را در After Effects به پروژه اضافه کند. عدم آشنایی با این ابزارها به معنی بیکاری در وضعیت کنونی سینما و تدوین است.
مهمترین بخش پستولید که سینمای مدرن بدون آن معنایی ندارد، جلوههای ویژه بصری و سی جی آی (CGI) است. فیلمهای پرفروشی مانند «آواتار» (Avatar)، «انتقامجویان» (Avengers) و «بلید رانر ۲۰۴۹» (Blade Runner ۲۰۴۹) موفقیت خود را مدیون این فناوریها هستند. یک سینماگر باید با این تکنیکها آشنا باشد تا بتواند ایدههای خود را به صورت بصری پیادهسازی کند. شناخت نرمافزارهای Nuke برای کامپوزیتینگ، Houdini برای شبیهسازی ذرات و مایعات و Blender یا Cinema ۴D برای مدلسازی سهبعدی دیگر یک مهارت فرعی نیست بلکه یک توانایی الزامی است. حتی یک کارگردان باید بداند که چه صحنههایی را میتوان با سی جی آی ساخت و چه صحنههایی را باید در دنیای واقعی فیلمبرداری کرد تا بودجه و زمان به درستی مدیریت شود.
آینده سینما، به شدت با هوش مصنوعی و یادگیری ماشین (Machine Learning) گره خورده است. این تکنولوژیها در حال حاضر نیز در بخشهای مختلف تولید فیلم، از نوشتن فیلمنامه تا تدوین و جلوههای ویژه نقشآفرینی میکنند.
نرمافزارهایی وجود دارند که با تحلیل هزاران فیلمنامه میتوانند به نویسندگان در ساختاردهی داستان، توسعه شخصیتها و حتی نگارش دیالوگها کمک کنند. ابزارهای هوش مصنوعی مانند ScriptBook با تحلیل فیلمنامهها، پیشبینی فروش و موفقیت یک پروژه را انجام میدهند. یک فیلمنامهنویس باید بداند که چطور از این ابزارها به عنوان دستیار استفاده کند و نه به عنوان جایگزین.
هوش مصنوعی میتواند به صورت خودکار بهترین شاتها را از میان صدها ساعت فیلم خام انتخاب کند، کاتها را پیشنهاد دهد و حتی بخشهای تکراری و نامناسب را حذف کند. در زمینه صداگذاری الگوریتمهای هوش مصنوعی میتوانند دیالوگها را از نویز پسزمینه جدا کرده و کیفیت صدا را بهبود ببخشند. یک سینماگر باید بداند که چگونه این ابزارهای خودکار را به نفع خود به کار بگیرد تا زمانش را برای کارهای خلاقانه و هنری صرف کند.
بیکار شدن سینماگران با استعداد موضوعی سطحی یا اتفاقی نیست بلکه پیامد مستقیم ناتوانی در همگامشدن با تحولات تکنولوژی در سینما است. دنیای سینما دیگر فقط به خلاقیت و داستانسرایی محدود نمیشود بلکه به مهارتهای فنی و دانش تکنولوژیک نیز نیاز دارد. یک سینماگر امروز باید نه تنها یک هنرمند بلکه یک تکنولوژیست نیز باشد.
او باید با زبان کدها، الگوریتمها، نرمافزارهای پیچیده و سختافزارهای تخصصی آشنا شود. عدم یادگیری این تکنولوژیها به معنی از دست دادن فرصتهای شغلی و عقب ماندن از رقابت است. یک کارگردان که نمیتواند با یک تدوینگر یا متخصص جلوههای ویژه به زبان مشترک صحبت کند، نمیتواند ایدههای خود را به درستی منتقل کند. یک فیلمبردار که با سنسور و فرمتهای مختلف دوربینها آشنا نیست، نمیتواند بهترین کیفیت تصویر را برای پروژهاش به دست آورد. سینمای آینده جایی برای کسانی است که آماده یادگیری و سازگاری با تغییرات هستند. هیچکس نمیتواند هنر را از تکنولوژی جدا کند و این دو در آینده جداییناپذیر خواهند بود.
منبع: فیلمنتنیوز